اپلیکیشن شبکه پویا
دریافت نسخه اندروید

پیامبر عزیز ما - کبوتر

پیامبر عزیز ما - کبوتر

دو تا کبوتر قشنگ با خوشحالی از اون بالا - پَر کشیدن به خونۀ پیامبر عزیز ما -   همونجا ساختن دوتایی، در وسطِ دو پاره سنگ - با شاخه‌های نرم و ریز یه لونۀ خیلی قشنگ -   پیامبر عزیز ما اونها رو در حیاط می‌دید - صدای ناز هر دو را از تو اتاق‌ها می‌شنید -   مشت‌های خود را پُر می‌کرد، دانه می‌ریخت روی زمین - کبوتران پَر می‌زدند از لب بام سوی زمین -   کبوتران بر می‌چیدند دونه‌ها رو تند و یواش - با شادی بوسه می‌زدند با نوکشون رو جای پاش -   کاشکی کبوتری بودم به خانه‌اش سر می‌زدم - مثل فرشته‌ها منم به دور او پَر‌می‌زدم - 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها